پارت بیست و چهارم

زمان ارسال : ۲۱۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

قورباغه‌ها به وحشت افتادند و سعی کردند هرچه زودتر از جلوی چشم این ملکه دور شوند. وقتی که فهمیدند بخت با آنها یار بوده است و چارلی کوئین پیش از آنکه به سه دقیقه بکشد خود را به تالار ملکه رسانده است به خود جرئت دادند و از مخفیگاهشان خارج شدند.
ملکه با دیدن آقای کوئین عصایش را به زمین زد و فریاد زد:
- اگه یه بار دیگه دیر کنی با خرگوش‌های من طرفی!
آقای کوئین که هنوز به خرگوش‌ها حساس

206
14,811 تعداد بازدید
122 تعداد نظر
33 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

آزاده دریکوندی : ۶ ماه پیش

دوستان عزیزم سلام💚
ممنونم به خاطر وقتی که برای این نوشته گذاشتید
طبقه‌ی زیرین یک داستان کوتاه و پر از رمز و رازه که هر خواننده‌ای می‌تونه برداشت‌های متفاوتی از قصه داشته باشه.
پایان رمان احتمالا کمی شما رو شوکه کنه و انتظارش رو نداشته باشید؛ اما مطمئن باشید این بهترین پایان برای طبقه‌ی زیرین بود و امیدوارم باهام موافق باشید.
یکی از فکت های رمان:
ملکه‌ی خونخوار (ایزابلا) در اصل همون ویکتوریا، عشق قدیمی آقای کوئین بود منتها به خاطر دریای فراموشی هیچکدوم هرگز همدیگه رو به یاد نداشتن و ما این موضوع رو از گردنبند ملکه متوجه می‌شیم.
باقی فکت‌های رمان به عهده‌ی برداشت خودتونه💚
امیدوارم ازش لذت برده باشید و نظرتون رو بهم بگید.
موفق باشید

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    سال نو مبارک سالی باشه پراز خیر وبرکت خوش خبری😍😘

    ۷ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    قربونت😍💚 همچنین برای شما عزیزم🥰✨

    ۷ ماه پیش
  • ایلما

    00

    واقعا دلم گرفت کوئین اونجوری شده شبیه اسکلت😢

    ۷ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    نه نشده که😍

    ۷ ماه پیش
  • آمینا

    00

    همه ولادیمیر ها رو جمع کنه شاید بتونه کاری کنه😅

    ۷ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    حتی پوتین رو😂

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید